q3u3ttgf83ci6w33dobm.jpg

 

نگاهم گره خورد به نگاهی از جنس آسمان

 

که در دل چوبی قاب می درخشید

 

 

نگاهی زلال تر از دریا

 

در گلستان علم و معرفت

 

پروانههای بی صدا در اظرافش حلقه می زدند

 

و

ترانه ی شادی می سرودند

 

با عبور زدن جاده ی خاکی به سبزی می گرائید

 

و

شقایق ها دوباره می روئیدند

 

زنده رود زنده می شد

و

 

درختان بید مجنون تر از همیشه به رقص می آمدند

 

وقتی لبخندش به گل می نشست

 

 

در حسرت دیدارش می سوزم مثل شمعی در تاریکی شب

 

 

تقدیم به باغچه بان دل های ناشنوایان اصفهان حسین گلبیدی

 

شاعر:آسیه خلیلی

 

با تشکر از سرکار خانم معصومه احمدپور و سرکار خانم عظیمه ایرانپور شعرم رو ویرایش کردند.